«علی دارابی» در مراسم بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی شاهنامه فردوسی و نقش آن در هویت ملی که روز گذشته در مشهد و در توس برگزار شد، با خواندن دو بیتاز اشعار آغازین فردوسی شامل «کزین برتر اندیشه برنگذرد/ به نام خداوند جان و خرد / خداوند روزی ده و رهنمای / خداوند نام و خداوند جای » اظهار کرد: سخن را با نام خدا که سرآغاز هر کاری است و حکیم ابوالقاسم فردوسی شاهنامه را با این سخن آغاز کرده است، شروع میکنم.
وی با تاکید بر این که خرد و خردمندی گوهر شاهنامه است، تصریح کرد: واژه خرد بیش از ۵۰۰ بار و خردمند بیش از ۳۰۰ بار در شاهنامه آمده آن هم در زمانه و روزگار فردوسی که اندیشیدن و خرد ورزیدن در امور جرم بوده است.
دارابی با بیان این که شاهنامه را «شناسنامه ایرانیان»، «ترازوی زبان فارسی» ، «اوستای پس از اسلام»، « اخلاق نامه» ، «خردنامه»، «نیک نامه»، «شجاعت نامه» و «ثبت احوال ایرانیان» نامیدهاند، گفت: شاهنامه را نمیتوان اثر طبع یک نفر دانست گویا هزاران هزار مردم در سرودن آن مشارکت داشتهاند بلکه بیان حال یک قوم از زبان یک تن و کتاب بشریت است. به ویژه کتاب ایران، که ایرانی آن را به بالین خود داشته است. برای آنکه بی گاه خوابش نبرد و اگر زمانی بُرد، باری خواب های آشفته نبیند.
وی افزود: از همین رو است که در کشور تاجیکستان، فردوسی را مقدس میدانند و کودک که متولد میشود، شاهنامه را بالای سر او میگذارند.
این مسئول با تاکید بر این که شاهنامه بزرگترین نماد فرهنگی است تصریح کرد: در تحلیل ویژگیهای ملیت ایرانی و شاهکاری هنری، ادبی، فلسفی است پیش از آنکه اسطوره ای و تاریخی باشد. در حقیقت اهمیت فردوسی و خلاقیت هنری او در مطالبی که منظوم کرده، نیست بلکه در چگونگی منظوم کردن آن است و این زیبایی شعر فردوسی، بی همتایی طبع شعری و حکمت پویای اندیشه محسوب میشود.
وی با اشاره به این که آخر بینی اوست که توانسته با بلاغتی شگفتانگیز شاهنامه را به شاهکاری نادسترس در عرصه حکمت و ادب فارسی تبدیل و به جهانیان معرفی کند، گفت: چه بهراستی هدف بلند او در سرودن شاهنامه، احیای زبان و فرهنگ فارسی است و در سرتاسر این گنج نامه، حکیم ابوالقاسم فردوسی را می نگرید.
این مسئول با بیان این که باری شاهنامه را باید همانطور که استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی دکتر محمدرضا شفیعی که کدکنی می گوید؛ «کتاب تاریخ ایران» باید نامید، گفت: هنر بزرگ و شاهکار خلق شاهنامه توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی در سده چهارم هجری که دوره شکوه فرهنگ دوران اسلامی بوده است در آن است، که در پرتو آن توانستهایم «هویت خود» را بازسازی کنیم و این کار کرد بزرگ این حماسه جاوید است.
وی با اشاره به این که حکیم توس انگشت بر روی مهم ترین مساله یعنی «هویت ملی» گذاشت، گفت: تمام مبانی حکمت را در شاهنامه مشاهده می کنیم.،از این روی لفظ ایران را ۲۰۰۰ بار در شاهنامه می بینیم. فردوسی زبان ملت و خود ملی و من جمعی یا همان جوهره ملیت را در کار خود تشخیص داده و تعیین کرده است.
معاون میراث فرهنگی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی با تاکید بر این که هویت ملی برای یک ملت به منزله روح برای بدن است که فقدان آن به منزله مرگ خواهد بود، گفت: هویت ملی، هم عامل همبستگی و شکل گیری روح جمعی در یک ملت و هم وجه مشخصه و معرفه آن در میان ملل دیگر است. هویت ملی ریشه در اعماق تاریخ و فرهنگ یک ملت دارد و با سرشت تک تک افراد یک جامعه در هم آمیخته است.
وی ادامه داد: در یک دسته بندی کلی هویت ملی در برگیرنده چهار دسته از ارزشهای ملی( سرزمین، زبان، سنت ها، ادبیات ملی و نمادهای ملی)، ارزش ها دینی (مشترکات دینی، اسلام، تشیع و…)، ارزشهای جامعهای (اصول و قواعد اجتماعی که جهت استحکام جامعه لازم است) و بالاخره ارزش های انسانی (کلیه اصول و قواعد انسانی برای بقای بشریت فارغ از هر گونه محدودیتهای جغرافیایی و اجتماعی) را شامل میشود.
دارابی با تاکید بر این که یک ملت برای بقای خود نیازمند هویت ملی است، تصریح کرد: وحدت ملی جز با تکیه بر هویت ملی فراهم نمیشود. تردیدی نیست که دین میتواند به عنوان مهمترین عنصر هویت ملی موثر باشد. همان که متفکر بزرگ استاد شهید مرتضی مطهری از «دین و مذهب» به عنوان مقوم اصلی ملیت و هویت یابی یاد میکند.
وی با اشاره به این که اگرچه جستجوی ریشههای تاریخی و فرهنگی زمینهای است که نباید آن را دست کم گرفت، خاطرنشان کرد: اگر هویت را در معنای لغوی حقیقت و ماهیت چیزی بدانیم و مراد از آن را پاسخ به سوال چه کسی بودن و چگونه بودن بدانیم؛ آنگاه هنر بزرگ فردوسی را در جّد و جهد و تلاش ۳۰ ساله برای نگارش حماسه شاهنامه بهتر درک میکنیم، چرا که او هزار سال پیش اثری خلق کرده که میداند چگونه و چرا و برای کدام مخاطب سخن بگوید. سخنی که قلمرو آن اعصار، زمانه و قرون گذشته نمانده است و در هر عصر و زمانهای پویا، مانا و مخاطب خود را دارد و نه تنها مرز ایران فرهنگی را در نوردیده بلکه جهان را به تحسین خود واداشته است.
وی اضافه کرد: آنجا که پروفسور هانری ماسه در جشن بازنشستگی اش در دانشگاه سوربن فرانسه می گوید که «من عمرم را وقف ادبیات فارسی ایران کردم و برای اینکه به شما استادان و روشنفکران جهان بشناسانم که این ادبیات عجیب چیست؟ چاره ای ندارم جز اینکه به مقایسه بپردازم و بگویم ادبیات فارسی بر چهار ستون اصلی استوار است شامل فردوسی، سعدی ، حافظ و مولانا میشود و برای مولانا مشابهی در میان اندیشمندان غرب نمی شناسم و رای فردوسی همسنگ و همتای هومر یونانی و برتر از او و همچنین سعدی آناتول فرانس فیلسوف را یاد می آورد و داناتر از او و حافظ نیز با گوته آلمانی قابل قیاس است، او خود را شاگرد حافظ و زنده به نسیمی می داند که از جان او به مشامش رسیده است.»
به گفته وی؛ جامعهای که دارای چنین هنرمندان، شاعران، ادبیان و بزرگانی در سطح جهان است، نسل امروزش رسالت بس مهم و خطیری را بر عهده دارند. چنین جامعهای دچار گسست و انشقاق فرهنگی – هویتی نخواهد بود و همچنان بر قله میراث فرهنگی جهان استوار و پر افتخار میایستد و از فرهنگ و میراث فرهنگی خود میگوید.
گفتنی است در پایان نیز از زحمات دستگاهها و مسئولان متولی تقدیر و تشکر کرد.
انتهای پیام