به گزارش پایگاه اطلاع رسانی صابتا، در بخش اول گفت و گو با استاد کامران صفامنش از تجارب و تغییر رویکرد نسبت به مرمت و احیاء بناهای تاریخی سخن گفته شد. به اعتقاد او شاید در گذشته توجه به مرمت و احیای بناهای تاریخی کم رنگ بود اما امروزه این موضوع پررنگ شده و وارده دوره ای امیدبخش برای احیاء بناهای تاریخی شده ایم. صفامنش از ضرورت تشکیل سیستمی یکپارچه برای تولی گری این حوزه گفت و به تشریح الزامات چگونگی جاری کردن زندگی دربناهای تاریخی و نمونه سازی در این حوزه پرداخت. بخش اول گفت و گو را می توانید در همین سایت به تاریخ ۱۴ دی ماه مطالعه کنید. آنچه در ادامه می خوانید بخش دوم مصاحبه است که تقدیم می گردد.
– از نگاه شما، حوزه مرمت و احیاء با چه آسیب هایی روبرو بوده؟
امروزه با مشکلاتی در این حوزه مواجه هستیم که من از آنها به نام بیماری یاد می کنم. به جز تعداد معدودی از بناها که به لحاظ مرمت و احیاء، قابل اتکاء هستند، شاهد ساختمان هایی هستیم که بدون در نظر گرفتن هویت و تاریخ آن، به عملکردی نامتناسب تبدیل شده اند. یعنی هدف آن بوده که مکان هایی درست شود که فضای پذیرایی شود و از طرفی فضایی ایجاد شود که منافع مادی هم دربر داشته باشد. این یک گرفتاری و بیماری است که باعث خطر پرطمطراقسازی، تعمیم یکسری نقش بدون مطالعه (که ریشه های آن را کسی نمی شناسد) و خفه کردن ساختمان در زیر تزئینات بی ربط می شود. استحکامبخشی صرف نیز بیماری دیگری است که همان زمان هم که ابلاغ شد گفتم باقیمانده ساختمان های تاریخی ما را از بین می برد. کیفیت بنا و نوع سازه، میزان آسیب ها، ارزش ها آینده این ساختمان ها از نظر تاریخی عملکردی و از همه مهمتر ارزش هویتی، تعاملی، فرهنگی، عاطفی و روانی، مواردی هستند که مرمت و استحکامبخشی و بازسازی و بازآفرینی را زیرذره بین می برند. اینگونه نیست که با مطالعه یک جزوه بتوان مرمت و احیای بناهایی که تاریخ چندصد ساله دارند را انجام داد. تعمیرات غیر حرفه ای، باعث تخریب وجودی و ماهیتی بناها می شود. بیماری دیگر عوام پسندسازی است. مسئول عامی با مشاور عامی و معمار عامی، یک بنای عوام پسند می سازد. این بیماری، بیماری شیک سازی، نوسازی، زیباسازی، خوشگل سازی و پرداختن به ساختمان بدون تعمق و تفکر، بدون درک شخصیت و ارزش بنا و براساس منافع و رضایت های فردی و گروهی است که در نهایت به جایی میرسد که من اسم آن را گذاشته ام «باز انگار سازی».
هدف ما از مرمت و احیاء، جاری کردن زندگی، تاریخ و احساس تاریخی در آن است
– این مفهوم به چه معناست؟
یعنی انگار که بازسازی شده است. این انگار است. در فرایند کلی کار، جذابیت مهم است. این تصدیگری صندوق به شهر، محل، سرمایهگذار، سازنده، بهره بردار، استفاده کنندگان آینده و … مربوط میشود. امروزه بیشتر از آنکه کار جدی از سوی جوانان انجام شود شاهد کارهای اقتباسی و ترجمه ای هستیم. نتیجه این می شود که انگار یک بنای تاریخی مرمت و احیاء شده است اما در عمل اینگونه نبود. البته باید متوجه باشیم که وجود همین جوان ها و بناها چه گنجی برای آینده ماست. در این زمینه خود تاریخ باید مبنای حرکت ما باشد.
– چه راهکاری برای برون رفت از این آسیب پیشنهاد می کنید؟
کار بسیار با ارزشی که می توانیم انجام دهیم، توسعه اقتصاد پشتیبان و ایجاد رونق از طریق «باز عملکردی» ساختن بناهاست. چرا که ما در اینجا بازآفرینی نمی کنیم. ما چیزی را به «باز عمل کردن» وا می داریم که ممکن است با عملکرد اولیه آن تفاوت داشته باشد. تجربه و یادگیریِ یک تجربه سنتی که برای امروز نیست، یک تجربه متفاوت است که ما باید آن را درک کنیم و آنگاه به یک اثر تاریخی بپردازیم. بنابراین نیازمند یک الگوی تکمیل و اصلاح الگوی استفاده از بناها و اصلاح نگاه به آینده و حال آنها و اصلاح پرداخت و نحوه عمل آنها هستیم. این کار یک سری افراد جدی را می طلبد که مأموریتشان تحقق این مهم باشد. اصلاح الگوی نگاه به بافت تاریخی و مقیاس های بالاتر باید به ساختمان های کوچک تر کمک کرده، پیاده شده و به آنها ارزش دهد. بنابراین شناسایی ساخت محیط (یعنی محیط دربرگیرنده هر اثر در طول زمان) از عامل های اصلی این کار است، همچنین تشخیص یاخته های باقیمانده و تلاش برای حفظ آنها در حالی که ساختارهای محیطی باقی نمانده باشند یا در واقع آسیب جدی دیده باشند.
– آیا امروزه حس تاریخی در بافت ها و بناهای تاریخی شهرها دیده می شود؟
متأسفانه هر چه به سمت شهرهای بزرگ حرکت می کنیم، با از بین رفتن ساختارها ویژگی تاریخی بودن فضاها کمتر می شود. هدف از مرمت و احیاء بناهای تاریخی، ساختن فضایی برای رستوران یا کافه نیست که اگر این بود می توانستیم یک بنای جدید و زیبا برای این منظور احداث کنیم. هدف ما پرداختن به کالبد ساختمان برای حس کردن تاریخ در آن است. تاریخ به انسان عقل و دید می دهد در حالی که یک ساختمان نوساز معمولی این حس را در آدمی ایجاد نمی کند. البته منظورم از تاریخ، تاریخ واقعی است نه این تاریخی که فقط زندگی اشراف و ساختمان های پرطمطراق باشد بلکه تاریخی که از دل زندگی ساده مردم بیرون آمده باشد. اما امروزه در کدام محله ما چنین حس و حالی باقی مانده است. متأسفانه آسیب های وارد شده در سال های گذشته بیشتر این فضاها و احساس ها را محو کرده است. پس هدف ما از مرمت و احیاء، نگهداری یا بزک کردن یک بنا نیست بلکه احیاء زندگی و جاری کردن تاریخ و احساس تاریخی در آن است.
اگر قرار است در این حوزه فعالیت کنیم باید خود را در ظرف تاریخ ببینیم.
اما باید بین تاریخ روشمند و تحلیلی با تاریخ نوستالژیک و تخیلی که از حرف های عامیانه می آید، تفاوت قائل شد
– تأثیر احیای بناهای مهم و کلیدی در روند احیای آثار تاریخی چیست و بکارگیری مشاوران و اساتید با تجربه در این زمینه چقدر راهگشاست؟
ایجاد تنوع در پرداختن به آثار برای ایجاد تجربه و باز کردن پنجرهه ای جدید در کارها مهم است. هم به تنوع و هم به رویکردهای جدید نیاز داریم. ایجاد و کسب تجربه در باز کردن عرصه های جدید در نوع پرداخت، عمل، عملکرد، ضبط و ربط و مستند کردن اهمیت دارد. بعلاوه تحلیل و ارائه راهکارهای آینده برای تداوم عمل و تجربه برای آینده نیز حائز اهمیت است. در واقع ایجاد انرژی محیطی و همچنین تقویم و تدوین راهکارها، باعث می شود تجربه و تداوم در نحوه اجرا و بهره برداری به صورت آرام خود را نشان دهد. آموزش و ایجاد مبانی نظری، تدوین موارد قانونی، تدوین راهکارهای میراث، قوام آوردن حرفه کارگزاران و هنرمندان مربوط به بناهای تاریخی و ضابطه مند کردن کارهای آن و از همه مهمتر موضوع تاریخ در سیاستگذاری های کلی و همراه کردن تشکیلات اداری و سازمان ها در راستای اهداف باید مدنظر قرار بگیرد.
– پیش شرط تحقق مواردی که گفتید چیست؟
ما نمیتوانیم هیچ کدام از این موارد را انجام دهیم مگر اینکه بفهمیم کاری که در حال انجام آن هستیم در حوزه تاریخ بوده و کار تاریخی است و در آینده از آن به عنوان یک کار تاریخی یاد میشود. بنابراین اگر قرار است در این حوزه فعالیت کنیم باید خود را در ظرف تاریخ ببینیم. اما باید بین تاریخ روشمند و تحلیلی با تاریخ نوستالژیک و تخیلی که از حرفهای عامیانه میآید، تفاوت قائل شد. اینجا یک گرفتاری جدید به وجود میآید که من را به شدت نگران میکند؛ این تاریخ نوستالژی و تخیلی یک خاصیت خوب دارد که هزاران نفر علاقهمند تولید میکند. حال اینکه چگونه این علاقهمندی را از آن «تاریخسازی» و «تاریخبازی» پالایش کنیم اهمیت پیدا میکند.
هر کدام از بناهای تاریخی احتیاج به یک هیأت امنا یا هیات راهبری یا معتمدان یا هر اسم دیگری که گذاشته شود دارد
اینها نه مشاور هستند نه سازنده و نه سرمایه گذار. اما میتوانند به حل مسائل و مشکلات کمک کنند
– جایگاه سرمایه گذار بخش خصوصی در این فرایند چگونه تعریف می شود؟
سرمایه گذار یک راهبر دارد که همین سرمایه اوست که البته بحث مشارکت سرمایه گذار و روش و توجهات مربوط به آن بحث مفصلی است که جداگانه باید باز شود. بنابراین نباید توقع داشته باشید که سرمایه گذار ایثار کند و سرمایه او باید برگردد تا بتواند کار بعدی را هم انجام دهد. اما چطور می توان سرمایه گذاری پیدا کرد که به طور واقعی دید تاریخی داشته باشد و چطور می توان به سرمایه گذاری که این نگاه را ندارد کمک کرد. راهکار این است که هر کدام از بناهای تاریخی احتیاج به یک هیأت امنا یا هیات راهبری یا معتمدان یا هر اسم دیگری که گذاشته شود دارد. اینها نه مشاور هستند نه سازنده و نه سرمایه گذار. اما میتوانند به حل مسائل و مشکلات کمک کنند. پیامد مثبت این اقدام، با تجربه شدن خود این گروه برای پروژه های دیگر است. یعنی خود این کار یک حرفه می شود. این افراد فقط ترکیب چند نفر از میراث فرهنگی پایتخت نشین نیستند بلکه از معتمدین محلی تا مسئولین محلی تا علاقه مندان و هنرمندان… حضور دارند. باید یاد بگیریم همفکری و همکاری کنیم تا اتفاقی رقم بخورد و اجرای کار جمعی و عملی را تشویق کنیم به امید آنکه یاد گرفته شده و به عادت کاری ما تبدیل شود. آنگاه سرمایه گذار و سازنده و دستگاه های اجرایی راه حل های مناسب تری را می یابند و با اطمینان عمل می کنند.